سلام دوستان عزیز....
متاسفانه چند روزی در خدمت شما نبودم....
تا حالا شده دقیق به کارایی که می کنیم و حرف هایی که می زنیم کامل فکر کنیم؟
تقریبا چند وقتی است یکی از دوستانمان به شکل عجیب و تهدید آمیزی مسئله ای را با بنده مطرح می کنند....
شاید اغلب شما پدر گرامی من را آقای سید شهاب الدین عالمیان را می شناسید....
این دوست عزیز ما به بنده می گن که من در واقع وجود ندارم و پدرم داره این وبلاگ را اداره می کنند....
من یک حرفی به این دوست عزیزمان دارم و این که آیا تهدید هایی که به من کردند و این در واقع گناهی که می کنند فکر کرده اند؟
من این شعر را به ایشان تقدیم می کنم:
بعضی روزا فکر می کنم بار گناهم
کاری کرده با من که پیش تو رو سیاهم
از خجالت بسته نگاهم
درونم می سوزه از سوزش آهم
یاد گرفتاریم میفتم
یاد اون لحظه ای که می برنم
به یاد غسل و کفنم
.........
دوست عزیز باز هم به کارت فکر کن....
................................................................................................
دوستان عزیز شما هم به کارهایتان فکر کنید.....
«سید حسام الدین عالمیان»